ابزار منو ثابت


  • وب انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • 
  • وب هم کلاسی
  • صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 26 صفحه بعد

    تفریحی.سرگرمی.عجایب..

    همش ﻣﻴﮕﻦ ﻧﺴﻞ الآن ﭘﺮﺭﻭ ﺷﺪﻩ !!
    ﻭﺍﻻ ﺍﻭﻥ ﻗﺪﻳﻤﺎ، ﭘﺴﺮها ١٧ سالگی ﺯﻥ ﻣﻴﮕﺮفتن، ﺩﺧﺘﺮها هم ١۳ سالگی ﺷﻮﻫﺮ میکردن!
    ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﻧﮕﺎﻩ بکنی ﺍﻭﻧﺎ ﭘﺮﺭﻭ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻥ
    والـا

     

     

     _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

     

     

     

     

     



    تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    جادویی ک لوازم ارایشی میکنه:جادوگران و حتی ساحره های

    مصر باستان هم جلوی این لوازم عاجز میمونن.ینی این مسله تو ایام عید بهم ثابت شد.دیدم ک میگما

     



    برچسب‌ها: ارایش

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    از حیف نون می پرسن چرا بعد از غذا خوردن آب می خوریم؟
    می گه: برای این که موقع دستشویی رفتن گرد و خاک به پا نشه ! :))

     



    برچسب‌ها: حیف نون

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    شوخ طبعي يک رزمنده ايراني تا لحظه آخر...
    .
    ترکش خمپاره پيشونيش رو چاک داده بود روي زمين افتاد و زمزمه ميکرد دوربين
    رو برداشتم و رفتم بالاي سرش داشت اخرين نفساشو ميزد ازش پرسيدم اين
    لحظات آخر چه حرفي براي مردم داري با لبخند گفت:از مردم کشورم ميخوام وقتي
    براي خط کمپوت ميفرستن،عکس روي کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط ميشه
    برادر يه حرف بهتري بگو با همون طنازي گفت..اخه نميدوني سه بار بهم رب گوجه
    افتاده. 
     
     


    برچسب‌ها: جالبه بخونید

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
    فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
    فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.
    شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد !
    بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی ؟
    پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
    شیطان پاسخ داد :::: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید!! 

     

     

    پری دریایی عظیم در اسکاتلند (8 عکس)



    برچسب‌ها: فقط بخونید

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    شاخ نذار بهر کسی:))


    بعضیا انقدر خوش شانسن که حتی سایشونم انتقامشونو میگیره ! 

     

     

     


    برچسب‌ها: ههههههههههه

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    دل خوش از آنیم که حج میرویم
    غافل از آنیم که کج میرویم
    کعبه به دیدار خدا میرویم
    او که همین جاست کجا میرویم؟؟ 

     



    برچسب‌ها: چی بگم

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    درد اینجاست ...
    که درد را نمیشود به هیچ کس حالی کرد ...



    برچسب‌ها: درد اینجاست

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |



    برچسب‌ها: ابجی چادری

    تاريخ : سه شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    به سلامتی اونیکه میبینه عشقش واسه یکی دیگه میخنده.

    . اما بغض گلوشو قورت میده و آروم زیر لب میگه /بی معرفت چقدر قشنگ میخنده... 

     

     



    برچسب‌ها: چقدر قشنگ میخندی

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    خواهشا شما هم بفهمید............................ 

     

     



    برچسب‌ها: بفهمید

    تاريخ : شنبه 30 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |



    برچسب‌ها: دقیق بخونید

    تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    دلم برای یک نفر تنگ است،

    نه میدانم نامش چیست؟

    و نه میدانم چه می کند؟ حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم

    … رنگ موهایش را نمی دانم… لبخندش را هم… فقط میدانم که باید باشد و نیست… 

     

     


     



    برچسب‌ها: تنگ هستش

    تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |


    1-سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود.


    2-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد.


    3-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند.

    4-در شادی های مردم شریک شو.


    5-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود .


    6-از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده .

    7-در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود

    .
    8-در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است .

    9-دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند .
    10-در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود

    .
    11-با دیگران در حد توجه شان صحبت کن زیرا افراد میل دارند که در مدار توجه شان کسی با آنها گفتگو کند.

    12-خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن

    .
    13-اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر می گذارد اما در تعریف زیاده روی نکن .


    14-کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود زیرا کلمه ی نیکو بهترین وسیله برای نوازش قلبهاست

    .
    15-با مردم متواضع باش زیرا انسانها از کسی که احساس برتری می کند متنفر هستند .

    16-در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش

    .
    17-هنرسکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند .

    18-دائره دانش خود را وسیع گردان و درهر روز دوست تازه ای بدست آور.

    19-تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوع تر سازی ،این کار موجب آن میشود که هم دائره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت .


    20-اگر کار خوبی برای شخصی انجام دادی منتظر عوض آن نباش

     

     

    .



    تاريخ : جمعه 29 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |


     

     

    آرزوهایم زیر انبوهی از خاکستر هنوز نفس میکشند ، هنوز شعله ورند ، نسیم مهربانی تو کی می وزد ؟

     

    نمیدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندی ، فقط یک آرزو دارم : که در دنیای شیرینت ، میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی .

     

    آرزو داشتم قطره اشکی بودم که در کنار چشمت متولد میشدم ، بر روی گونه ات می غلطیدم و در کنار قلبت می مردم

     

    هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم ، ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد ، خوش به حال تو که خودت را راحت کردی ، یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من

     

    هنوز هم از تمام کارهای دنیا ، دلبستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد .

     



    تاريخ : پنج شنبه 29 اسفند 1388 | 20:50 | نویسنده : هادی عزیزی |

    گروه آسمان وب

     

    گروه آسمان وب



    تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
    از96 ماهی شما 55 تا غرق شد چند تا ماهی دارید؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

     

     

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .
    .
    .

    .

    .

    بله ؟؟ مشغول جمع و منها بودی؟
    تقصیر این مدرسه ها است که عمر شما را به فنا داده اند
    تا حالا کسی شنیده که ماهی غرق بشه؟
    حتما الان دانشجو هم هستی!!!!!!!!

    نخنــــــــــــــــــــــــــــــــد

     


    تاريخ : دو شنبه 24 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    جــــاذبه . . .
     
     سیب هـا از چشم درخت اُفتـــــاده اند...
     
     درخت از چشم بــاغ می اُفتــــد... 

     باغ از چشم باغبـــان... 

     و باغبان از چشم دنیــا...

      پس جای نگرانــــی نیست،

      این یک امر عادیســت،  اگر من هم از چشم تو افتـــادم..



    تاريخ : جمعه 19 اسفند 1388 | 23:57 | نویسنده : هادی عزیزی |

    نشسته بودیم فیلم نگاه میکردیم مامانم هر چی تو فیلم میدیدو واسه ما تعریف میکرد

    یه لحظه احساس کردم کورم!!! 

     

     

     


    برچسب‌ها: کورم

    تاريخ : جمعه 16 اسفند 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    جهان اول جاییست که عکاسانش برای جایزه

     

    از گرسنگان جهان سوم عکس می گیرند . . .

     

     

     

     



    تاريخ : جمعه 30 بهمن 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم



    تاريخ : شنبه 27 بهمن 1388 | 23:58 | نویسنده : هادی عزیزی |

    هرچه دوستش به او گفت :
    غلامرضا خم شو ، فایده ای نداشت
    بعد از مراسم ازش پرسیدن ، چرا خم نشدی
    برایت دردسر میشود ، او شاه مملکت است
    گفت هر که میخواهد باشد :
    تختی فقط برای بوسیدن دست مادرش خم میشود
    روحش شاد .    

     

     

                  



    برچسب‌ها: روحش شاد

    تاريخ : سه شنبه 27 آذر 1388 | 23:53 | نویسنده : هادی عزیزی |

    تاريخ : پنج شنبه 25 آبان 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

     

    زنت من رو دعوا کرده....

     

     

     



    برچسب‌ها: زنت من رو دعوا کرده

    تاريخ : جمعه 30 تير 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    البته اینا رو که من مینویسم درصد اینکه ممکنه درست باشند یا نه رو هم می نویسم :


    دکتر شریعتی : من نمی دانم دیگران بدون سیگار چگونه فکر می کنند !!! (10%)


    سقراط : وقتی زن نداری فقط زن نداری ، وقتی زن داری فقط زن داری !!! ( 100 %)


    آقای خاتمی : آدم باشید ( در جمع دانشجویان دانشگاه تهران 16 آذر روز دانشجو )(100%)

    محمدرضا پهلوی : مشکلات بزرگ نیستند مگر اینکه ما آدمهای کوچکی باشیم (100%)

    یه بنده خدایی : آمریکا از ایران پر جمعیت می ترسد !!! (100%)

     

     

     

     

     

     

     



    تاريخ : یک شنبه 14 تير 1388 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

    یکی پیام داده:من عاشقتم . . . .بهش گفتم:پس بزن قدش!

    میگه:یعنی توهم منو دوست داری؟


    گفتم نه دیگه! الان هردومون منو دوست داریم . . .!!!!!!

     

    عکس های طنز و دیدنی (50)  - Wwww.TakPix.Com

     



    تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

     

    فرمول بخت گشایی دخترانِ جویای شوهر؛ کشف شد !
    .
    .
    .
    دخترای گل
    روزی 3 وعده صبح ؛ ظهر ؛ شب ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻢ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ:
    ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻮﻫﺮﻩ , ﺷﻮﻫﺮ
    ﻗﻨﺪ ﻋﺴﻠﻪ , ﺷﻮﻫﺮ
    ﯾﺎﺭ ﻭ ﯾﺎﻭﺭﻩ , ﺷﻮﻫﺮ
    نازت میخره , شوهر
    تاج و سروره , ﺷﻮﻫﺮ
    ﺍﺯ ﮔﻞ ﺑﻬﺘﺮﻩ , ﺷﻮﻫﺮ
    یار و یاوره شوهر
    واااااااااااااااااااااااااای وااااااااااااااااااااااای
    نگو دهنم آب افتاد ؛ دلم به تاپ تاپ افتاد

    مبادااااااااااااا این پست روشوخی بگیرید!
    بعد از خوندن برای 10 تا دختر دم بخت ارسال کنید تا اونا هم ازدواج کنند.
    یه دختری سهل انگاری کرد و این حرف رو به تمسخر گرفت
    و تا 30 سال بعد بدون شوهر موند و در نهایت تن به ازدواج :
    با 1 مرد کچله کوتوله چاق که دست بزن داره و معتاده و از دوتا ازدواج قبلیش 4 تا بچه داره ؛داد!
    پس جدی بگیرید

     

    عکس های طنز و دیدنی (50)  - Wwww.TakPix.Com

     

     



    تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

     

     

     

    یکی از استراتژی های مامانم

    وقتی که گوشت خورشتاش کمه اینه که میگه:

    گوشت زیاد ریختما،ولی گوشتش مال بره بوده آب شده!

    حالا اون به کنار جالب تر از اون بابامه که میگه:

    مهم خاصیتشه که رفته تو خورشت،عیبی نداره!

    همینه ۲۵ ساله دارن به خوبی و خوشی با هم زندگی میکنن

    خدایی الگوی مناسبی اند واسه زوج های جوان :))

     

     

     

     

     



    تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
    ابزار وب رایگان-جک و لطیفه